مدتی است که اشخاصی که سود و منفعت آن ها از ایجاد این دعواها و ادعاهای واهی مشخص نیست، گردنه ی حیران گیلان را متعلق به اردبیل دانسته و در شبکه های مجازی به جنگ و جدال میان مردم گیلان و اردبیل دست یازیده اند. این گروه بدون هیچ دلیل به چنین یاوه گویی هایی پرداخته اند و دلیل قانع کننده ای نیز نمی آوردند.
«گردنه ی حیران از آن گیلان بوده ، برای گیلان نیز خواهد بود»
کمی به پیشینه ی دو استان گیلان و ادربیل برگردیم. گیلان دارای تمدنی و پیشینگی ای بیش از 12000 سال در تپه های مارلیک رودبار، املش و در اقساء نقاط دیگر گیلان است و یافته های باستان شناسی گواه این موضوع است. تمدن پیشرفته و درخشانی که صنعتی بسیار پیشرفته داشته و کهن ترین ادوات کشاورزی یافته شده نیز از رونق کشاورزی این دیار در ده هزاره ی قبل خبر میدهد.
از سوی دیگر گیلان کهن ترین سکونتگاه شناخته شده که قدیمی ترین اسکلت انسان در جنوب گیلان یافت شده است. حال اردبیلی که از آن کمتر نامی آمده ، مدت ها تحت سیطره و نفوذ گشنسپ شاه (از شاهان مقتدر گیلان در اواخر دوران اشکانی) و فرخان کبیر(از شاهان مقتدر گیلان که دمار از روزگار تازیان در آورد) اکنون به داشته های ما دست اندازی کرده و از آن خود میداند.
اردبیل نیز دارای پیشینه است در این شکی نیست. نام اردبیل نامی کهن و پارسی باستان است. اردبیل در اصل لغت پارسی باستان آرتاویل است که متشکل از دو بخش (ارتا : یعنی مقدس + ویل : یعنی شهر ، روستا ، آبادی-همریشه با village انگلیسی) است. ولی آیا دارای هویتی جدا بوده؟
اردبیل تا قبل از انقلاب استان نبود و پس از انقلاب تا سال 1372 استان نبوده. یعنی اردبیل تنها 24 سال است که استانی مستقل شده حال چگونه مدعی مناطق گیلان میشود که از دیر باز نه تنها استان بلکه سرزمینی مستقل و نیمه مستقل بوده. گیلان مصادف با تمدن های بین النهرین دارای حکومتی مستقل و قدرتمند بود، آمارتی های در این دوران بر گیلان حکومت رانی میکردند و بارها و بارها حملات اقوام بین النهرین را دفع کردند و هیچ گاه تسلیم و باجگذار آن ها نشدند. در دوران مادها نیز اوضاع بر همین منوال بود و ایشتوویگو از شاهان ماد بار ها قصد تسخیر گیلان کرد که ناکام ماند. در دوران هخامنشی نیز در کتیبه های شاهان هخامنشی نامی از سرزمین گیلان و کاسپی به عنوان سرزمین های باجگذار و ذی نفوذ خودشان برده نشده است و جنگ اردشیر با اقوام گیلان در اواخر دوران هخامنشیان نیز گواه این حقیقت است.در دوران حکومت اشکانی و ساسانی سرزمین های گیلان و تپورستان به طور رسمی سرزمین های نیمه مستقل شمارده میشدند، بدین صورت که تمامی والی های و استانداران کشور از شاهان مرکزی تخت (شاهی و حکومت) سیمین(نقره )میگرفتند ولی شاهان این دیار تخت زرین که برابر با تخت شاهنشاهی خود شاهان اشکانی و ساسانی بود میگرفتند و سکه به نام خودشان میزدند. این موضوع خود نشان دهنده ی این است که سلطه و پادشاهی شاهان گیلان و تپورستان از سوی اشکانیان و ساسانیان شناخته شده بود. البته موضوع بحث در ملوک الطوایفی بودن اشکانیان نیست ؛ بنابراین وارد این موضع نمیشویم ولی همین را بگوییم که زمانی که اردوان اشکانی از اردشیر بابکان شکست خورد و به دست وی کشته شد گیلان و تپورستان تحت سلطه ی شاهی مقتدر به نام گشسپ شاه بود که اردشیر در مصاف با وی به دشواری برخورد و حتی دست به دامن موبد موبدان خو برد که سرانجام دو طرف نیز تن به مصالحه دادند. این خود نشان دهنده ی این موضوع است که گیلان آنچنان تحت تاثیر حکام مرکزی نبوده.
حال جالب است که در تمام این دوران اردبیل و بخشهایی از اردبیل جزیی از گیلان شمرده میشد.
حال با چنین شرایطی جماعتی ، گستاخی را به حد خود رسانده و تالش و آستارا را نیز از آن اردبیل می دانند. این جماعت یا تاریخ را یا نمیدانند یا فراموش کرده اند و یا نمی خواهند بدانند. تمام حقایقی که پیشتر گفته شد گواه بر پهنه ی گیلان تا خود اردبیل را داشته و از سوی دیگر زمانی که تازیان همچون گله های ملخ در ایران جولان میدادند ، تنها نقاطی از ایران که باقی مانده گیلان و تبرستان بود . فرخان کبیر از شاهان گیلان بود که از کوهای تالش تا کوه های تپورستان و آن سوی آن را از تازیان پاک میساخت. در تمام این دوران یکی از شهر های تاریخی تالش نشین در مناطق تالش کنونی با نام دولاب از پایگاه های مهم شاهان گیلان بود. این موضوع نیز نشان از حضور تالش ها در این مناطق از دیرباز دارد و این که تالش ها و گیلک ها در یک دیار در کنار یکدیگر زندگی کرده اند.
از پایمردی گیلانیان در مصاف با بیگانگان مقدونی ، تازی ، مغول و ... نیز بگذریم. زمانی که همه ی کشور در دست بیگانگان بود ولی مردانی از این دیار پرچم ایران برافراشته نگاه میداشتند. ما با اقوام ایرانی هیچ جنگ و ستیزی نداریم و در دل به همه مهر و دوستی می ورزیم ولی از این مهر و محبت استفاده ی سوء نبرید. اردبیلی که هیچ یک ازین نام نشان های آشکار مارا در تاریخ به یدک نمیکشد به حدود استان خود قانع باشد و خواهان بیش از آن و چیزی که از آن او نیست نباشد.
«گردنه ی حیران ، قلب تپنده ی گیلان»